روهراباکر: دولت متمرکز در افغانستان یک ستراتیژی ناکام است
نویسنده: دانا روهراباکر
واشنگتن تایمز-3 مارچ 2009
برگردان از:هارون امیرزاده
بازنگری ستراتیژی برای افغانستان در حال حاضر در کانون سیاست خارجی دولت اوباما قرار گرفته است. بسیاری سیاست مداران، کارشناسان سیاسی و نظامی که تا چندی قبل به واقعیت های افغانستان برخورد سطحی و ابزاری می نمودند به نظر می رسد که با نگاه های ژرفتر تر به مسائل افغانستان برخورد میکنند. در سلسله ابراز نظر ها پیرامون رویکرد جدید واشنگتن دانا روهرا باکر که یکی از کهنه کارترین بازیگران سیاست خارجی امریکا در دهه هشتاد در افغانستان به حساب می آید اخیراً در روزنامه واشنگتن تایمز مقال? را به چاپ رسانیده است.(1)
قبل ازینکه ترجمه فارسی مقاله روهرا باکر را از نظر بگذرانیم، تذکر چند نکته حیاتی را که وی برای ستراتیژی سازان حکومت اوباما پیشنهاد می نماید ضروری می شمارم:
1. آقای روهرا باکر برخلاف بسیاری سیاست مداران امریکا اعتراف می کند که امریکا بدون اتکاء به جبهه شمال(جبهه متحد ملی سابق) نمی توانست به آسانی صرف با حملات هوایی حکومت طالبان را شکست بدهد؛
2. عامل ناکامی امریکا در افغانستان به عقیده باکر از تصور نادرست در مورد جبهه شمال منشاء می گیرد که جبهه مذکور بدون دلیل خلع سلاح شد و در عوض ملیشه های قبیلوی که هیچ انگیزه جنگیدن با طالبان و القاعده ندارند، مسلح ساخته میشوند. به نظر وی این یکی از بزرگترین اشتباهات دولت بوش در افغانستان بود؛
3. اشتباه دیگر امریکای تلاش در جهت ساختن دولت مرکزی ناشی میشود. به نظر وی باید ساختار سیاسی افغانستان را نا متمرکز ساخت و قدرت و صلاحیت را عادلانه با محلات تقسیم نمود؛
4. وی برخلاف بسیاری امریکاییها شکست شوروی سابق در افغانستان و پایان جنگ سرد را مدیون شهامت و قربانی های مردم افغانستان می شمارد و واشنگتن را انتقاد می کند که مردم افغانستان را در تمام بدختی ها و میراثهای جنگ تنها رها نمود. وی ستراتیژی جدید اوباما را فرصت جدید می شمارد که باید امریکا از آن برای ثبات و بازسازی افغانستان استفاده نماید و این بار امریکا دین خود را در برابر مردم افغانستان بگونه شایسته انجام دهد.
باید گفت اگر واقعاً سیاست مداران جدید امریکا از گذشته درس گرفته نیاز های حیاتی افغانستان را در نظر بگیرند، بجای تبدیل افغانستان به تخته خیز بر همسایگان ستراتیژی شفاف مقابله با تروریسم را در پیش گیرند در آنصورت دوستی میان امریکا و افغانستان پایدار خواهد ماند و توصیه های آقای روها باکر جنبه عملی بخود خواهد گرفت.
برای پیروز شدن در افغانستان ما باید نیروهای بومی را تقویت کنیم طوریکه در دهه هشتاد در شکست شوروی سابق و پایان جنگ سرد در نتیجه حمایت مالی یک مقاومت بزرگ را ساخته بودیم.
ما هفت سال پیش صرف با 150"بوت بر زمین" توانستیم طالبان را از کابل بیرون برانیم. در عراق برخلاف ادعاهای خبرگان نظامی ما در فقدان سیاست معقول نه در نبود قدرت انسانی پیروزی ما را در چهار سال گذشته فلج ساخت. برخلاف عراق موفقیت بزرگ ما در افغانستان با اتکاء به جبهه متحد ملی(جبهه شمال) بمثابه یک نیروی محلی متشکل بدست آمد. حالا نیز جبهه متحد ملی می تواند بحیث یک نیروی قدرتمند ضد طالبان و القاعده تبارز کند.
در دهه 90 رییس کمیته روابط خارجی بین گیلمن و من همراه سابقه داران مجاهدین ضد شوروی این ائتلاف اپوزیسیون را حمایت کردیم. اداره کلنتن بطور مخفی مصروف سرکوب حکومت طالبان شدند.
بعد از حوادث سپتمبر 2001 نیروهای رزمنده جبهه متحد متشکل از اقوام مختلف افغانستان مسلح ساخته شده و به کمک حملات هوایی آمریکا تروریستان القاعده و میزبانان طالبی آن از افغانستان بیرون رانده شدند. این پیروزی به کمترین ضایعات جان امریکایی ها و ً با چند"بوت امریکایی بر زمین" بدست آمد.
در عراق سربازان ما صدام حسین را بطور بسیار عالی نابود کردند و به عمر رژیم عوام کش وی پایان بخشیدند. چون جنگ را ما با توانایی خود به تنهایی انجام داده بودیم در آنجا کدام نیروی محلی موجود نبود که خلاء قدرت را پُر کند. اما ما بعد از آزاد سازی عراق در نتیجه به نمایش گذاشتن خام فکری هزاران مشکلات را برای خود خلق کردیم.
بصورت مختصر باید گفت رییس جمهور بوش با انتخاب خود پاول هولمر بحیث حاکم عراق اشغالی یک فاجعه را برای ما بوجود آورد. تکبر و خود خواهی نخبگرایی وی در اداره امور عراق بیش از حد بود.
عراقی ها بحیث صاحبان اصلی خانه را که باید متحد ما میبودند، از خانه شان بیگانه ساختیم. اما حالا دیوید پتروس طرح استفاده از نیروهای محلی را در عراق بکار گرفته است. او دلایل زیادی برای خوشبینی و موفقیت دارد.
افغانستان بر خلاف عراق که با داستان موفق آغاز یافته بود، اما حالا روبه سقوط است. شکست ما در افغانستان ازتصور نادرست ما در مورد جبهه متحد شمال آغاز میابد. مشکلات ازینجا منشاء می گیرد که جبهه متحد را خلع سلاح نموده و بجای آنها ملیشه های قبایلی را مسلح ساخته وارد جنگ با گروه طالبان که در مرز پاکستان با افغانستان مسلح میشوند، بجنگانند.
بعد از خلع سلاح جبهه متحد امریکاییها تمام تلاشهای شانرا بر سر ایجاد دولت متمرکز در کابل بحیث قدرت مسلط بر افغانستان معطوف ساختند. این در حالیست که درین کشور نه افغانها و نه قدرت های خارجی در طول سده ه ها نتوانسته اند یک دولت مرکزی بسازند.
تاکید برای ساختن دولت مر کزی پیروزی بدست آمده"بوت بر زمین" را به شکست مواجه ساخت. برای ساختن حکومت مرکزی یک آرتش 135 هزار نفری را در بر میگیرد که باید مسلح و تربیت نمایند. من با تاًسف برای یک جنرال امریکایی در افغانستان گفتم که این برنامه شما ناکام و بازگشت به عقب است.
جنرال موصوف اصلاً درک کرده نمی توانست که تمام تلاشهای آنها در راستای دولت تمرکز گرای کابل بی حاصل است. من پیشبینی میکنم آن گروه های قومی، ملیشه های محلی و دلالان قدرت در محلات که شامل برنامه جنرال برای حکومت مرکزی نمی شوند، روزی توسط کارتلهای مواد مخدر و طالبان اجیر خواهند شد. من معتقد هستم که وضعیت ازین هم بدتر خواهد شد، نه بهتر.
تعهد واقعی در جهت نا متمرکز سازی قدرت و اختیارات صرف یک بخشی از راه حل در افغانستان است ولی با مشکل همراه خواهد بود. درک جامع این مشکل برای یک جنرالیکه مکتب سلسله مراتب قومانده را از بالا تا پایین خوانده دشوار است.
افغانستان به انتخابات ارگانهای محلی ضرورت دارد. آموزش و پرورش، پولیس و خدمات محلی باید توسط برندگان انتخابات محلی مدیریت شود.
افغانستان به یک ارتش قوی ملی نیاز دارد که ملیشه های محلی، قوت های قبیلوی و گروه های موسوم به "جنگسالار" باید بخشی ازآن باشند. این نیروهای جنگ پخته باید یکی از عناصر گارد ملی باشند. والی منتخب مردم باید بحیث سر قوماندان ولایتی باشد. اما "گارد ولایتی" باید عنصر اساسی ارتش افغانستان بحیث گاردملی باشند. این نیروها ستیزه جویان طالبان را از پایین تا بالا زیر ضربات قرار خواهند داد طوریکه "قبایل بیدار شده" سنی در جنگ بر علیه القاعده در عراق نمودند. هرچند این تاکتیک در افغانستان نقش مختل کننده را بازی میکند، نه نجات دهنده.
بدون شک تولید تریاک بحیث چالش خیلی بزرگ باقی می ماند. استفاده از مواد سمی خفیف ضد تریاک ممکنست یک راه حل باشد. دولت امریکا برای سالیان زیاد است که استفاده از آن را صرف نظر نموده است. هرچند تا جاییکه من می دانم پول های زیاد را به این منظور تخصیص داده است.
اگر ما شجاعت استفاده از آن را داشته باشیم، می توانیم برای سالها از شر تریاک نجات یافته بدون اینکه کدام ضرری به دیگر نباتات برساند. البته این کار نیز مستلزم پول برای کشت جاگزین نیز است.
بازنگری ساختار سیاسی جامعه افغانستان تنها کفایت نمی کند. شامل ساختن نیروهای مختلف محلی افغانستان در جنگ بر علیه تروریسم نیر به تنهایی خود کافی نیست. صرف نابودی کوکنار کفایت نمی کند. ما بحیث یک ملت طوریکه وعده داده بودیم باید این کشور را آباد کنیم. ما پس از آنکه مردم شجاع افغانستان با قربانیهای عظیم شان شوروی سابق را شکست دادند و به جنگ سرد نقطه پایان گذاشتند، تعهداتی راکه به این مردم نموده بودیم، شکستیم.
ما باری دیگر پس از شکست طالبان به وعده خود وفا نکردیم. امریکا به عراق رفت و یک تریلیون دالر را مصرف کرد، در حالیکه با هزینه کمی می توان افغانستان را آباد نمود. حالا ما[در تحت رهبری اوباما] باری دیگر فرصت یافته ایم که باید احترام به نمک شناسی به مردم افغانستان را به اثبات برسانیم و بقول خویش وفا کنیم.
راه برنده شدن در افغانستان این است که در اعمار این کشور از پایین تا بالا کمک کنیم. با انجام این کار برای تمام جهان اسلام نشان خواهیم داد که داشتن دوستی مثل امریکا بسیار خوبست.
رویکرد ها:
(1)دانا روهراباکر از حزب جمهوری خواه و یکی از اعضای ارشد کمیته روابط خارجی شورای نمایندگان امریکا است و تازه از سفری از افغانستان برگشته است.
روهرا یکی از سیاست مداران دولت امریکا در سالهای هشتاد دوران جهاد بود که در پیشبرد راهبرد امریکا در افغانستان فعالیت می نمود. وی یکی از هواخواهان پروژه طالبان در همکاری با شرکت یونیکال به حساب می رفت. اما وی بعد از حملات راکتی حکومت کلنتن بر پایگاه های القاعده در افغانستان در سال 1998 تغییر عقیده داده و روحیه ضد طالبان را در پیش گرفت. وی در سال 2001 با مولوی متوکل بعد از تخریب مجسمه های بودا در قطر ملاقات نا کام داشت. وی بعد از حوادث 11 سپتمبر 2001 در آستانه حمله امریکا بر پایگاه های طالبان، در جبهه جهانی ضد طالبان پیوست.
کلمات کلیدی: